بسم رب

روز بعد از صحبتمونه

یعنی همون موقعی که تلفن قطع شد و 6ساعت دیگه روش

 

 

ذهنم درگیره یه حرف هایی شدهو نگرانم بخاطرش، علت ایجاد اینها خودم بودم.

راستش دراختیار گذاشتن ادرس وبلاگ، انقدری مسئله چیپیده ای نیست و نباید باشه

همونطور که در اختیار نذاشتنش

 

اما اونی که ذهنمو مشغول کرده، حسِ آدم ها از این اتفاقه.

من ممکنه منطقا بدونم و بهت حق بدم که کاریو انجام بدی یا ندی 

اما نمی تونم جلوی احساسم رو بگیرم

و من از این احساس می ترسم

 

راستش درباره همه چیزهای دیگه ای هم که بین ماست. سعی کردم همیشه حالت طرف مقالبم رو ببینم

به قولی، آدم carring باشم

فکر می کنم که تا حد زیادی اینطوری بودم

موقعیت طرف مقابل رو دیدم و براش حقی تعریف کردم و بهش پایبند شدم

 

راستش فکر می کنم اینکه ادرس اینستا رو ندادم یا وبلاگ رو، باعث شده که این حق قراردادی که من براتون گداشتم، مخدوش بشه

ینی خودم رعایتش نکردم

توی این ارتباط، خودم رو مقید کرده بودم که غرور و احترامتون حفط بشه و حالا نشده انگار

یا شایدم من دارم به خودم سخت میگیرم 

 

زمان بر نمی گرده

من هم به اون لحظه ای که آدرس صفحتونو پرسیدم.

اما من می تونم و باید که از این اتفاق بیام بیرون و از خارج بهش نگاه کنم

 

از بیرون، می بینم که من مقصرم و دیگه اینکه این اتفاق یه جور فراز و نشیب و چالشه توی رابطه خطی ای که تا حالا داشتیم

حالا یا ما مقهور این چالش میشیم و دیگه نمی تونیم بیایم بیرون، یا درسی میگیریم و آب دیده میشیم برای چالش های بعدی

چون زندگی پر از مبارزه است، و اون کسی واقعا زندگی کرده که هم خوب مبارزه کرده هم یه جاهایی صلح

 

من امیدوارم که عذر خواهی من ، تا حد خوبی بتونه لطمه به احساسات رو جبران کنه اما صرفا امیدوارم

و دوست دارم که این چالش من رو بزرگ تر کنه و توی روح و دهن شما، یه سوراخ خییلیی ریز یه میلی متری ایجاد نکرده باشه که توی هر چالش دیگه ای دهن باز کنه و بشه یه گردابی که همه احساس خوب بینمون رو از بین ببره

 

امیدوارم و دعا می کنم

 

پ ن: همه این حرف ها ناظر به جستجوی من درباره شما هم هست

اینکه بهش گفتید کنجکاوی

من، چیزهایی درباره خودم گفتم  که اگر طالب بودید بتونید دربارم بیشتر بدونید اما انگار نبودید.  به قول شاعر، صد راه نشان دادم،صد نامه فرستادم یا راه نمی دانی یا نامه نمی خوانی

اما مطمئن باشید که بین شک و تجسس و کنجکاوی من، حتی از نظر تشکیکی هم رابطه ای نیست

منتظر بودن، خیلی سخته و هر بار اینکه شما رو ببینم یا حالتون رو بدونم،من رو از این حالت بلاتکلیفی انتظار در میاورد

 

مواطب خودتون باشید 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها